شاهرخ استخری فارغ التحصیل مهندسی صنایع می باشد. وی پس از اتمام تحصیلات آکادمیک خود با حضور در تئاتر اسب ها به کارگردانی محمد رحمانیان در سال ۸۲-۱۳۸۱ گام بر عرصه ی هنــر نهاد و سپس یک دوره ی بازیگری زیر نظر مهتاب نصیرپور و پیام دهکردی و هدایت هاشمی گذراند. وی با تله فیلم “تلــخون” ساخته علیرضا امینی به طور حرفه ای وارد عرصه بازیگری شد و پله به پله از “پریدخت” گرفته تا “مثل هیچ کس” و سپس “ماه عســل” و نقطه ی عطف همه ی فعالیتهایش که سریال “دل نوازان” است و بعد از آن “فاصلهها” جایگاه خویش را در میان مخاطبانش یافت. استخری در سریال “دل نوازان” ساخته پیشین حسین سهیلی زاده ایفاگر نقش بهزاد بود و این آشنایی سبب شد تا در سریال فاصله ها ، نقش سعید را بازی کند. او میگوید: مسیر هنری ام با بازی در سریال “دل نوازان” تغییر کرد. البته ورودم به دنیای بازیگری را مدیون علیرضا امینی هستم. او هم اکنون متاهل است و دارای یک فرزند دختر بنام پناه می باشد.
احسان خواجه امیری متولد ۷ آبان ۱۳۶۳ فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتر از دانشگاه آزاد و فرزند آخر خانواده احسان خواجه امیری در یک خانواده هنرمند به دنیا آمده است.
پدر او ایرج از سر آمدان موسیقی سنتی و آواز است که بر شکوفایی و پرورش او تاثیر بسزایی داشته است. احسان شیفته و عاشق موسیقی است. کار حرفه ای خود را با آهنگسازی برای مجموعه ای مستند که موسیقی بی کلام بود شروع کرد.
خانواده هنرمند
در یک خانواده کاملا هنرمند به دنیا اومدم، پدرم «ایرج» یکی از خوانندگان بنام و محبوب ایران است، مادرم هم از صدای خوبی بهرهمند است اما هیچوقت قسمت نشده که بخواند، خواهر بزرگترم هم موسیقیدان است
علاقه به خوانندگی
طبیعی بود که با داشتن چنین خانواده هنرمندی به خوانندگی علاقهمند شوم. خواندن در خون من است مطمئنا در هیچ کاری نمیتوانستم به اندازه خوانندگی موفق شوم
شروع کار موسیقی
از شش سالگی با نوازندگی ویولن کارم رو آغاز کردم اما ورودم به دنیای موسیقی در سن سیزده سالگی بود، آواز رو هم نزد پدرم آموزش دیدم
من و بابام
در هفده سالگی اولین آلبوم را روانه بازار کردم. در آن آلبوم به همراه پدرم آواز خواندم البته هشتاد درصد آن آلبوم کار خودم بود
موسیقی سنتی
مدتی موسیقی سنتی یا همون ملی و ایرونی رو کار کردم. این سبک موسیقی را خیلی هم دوست دارم و پیشرفت خوبی هم در آن داشتم. پس از گذشت مدتی به این نتیجه رسیدم که در این کار نمیتوانم آنچنان که باید اثرگذار باشم چرا که پرونده این سبک موسیقی را پدرم و آقای شجریان بستهاند و هیچ جایی برای من نگذاشتهاند. من اگر تمام عمرم تلاش کنم، تازه میتوانم به پدرم برسم و نمیتوانم از آن بالاتر بروم
پدرم
من عاشق صدای پدرم هستم. هیچوقت صدایش از ذهنم پاک نمیشود. او پهلوان آواز ایران است. اصلا کسانی که در آن دهه در موسیقی ایران زحمت میکشیدند، بینظیر و تکرارنشدنی بودند
هرچی آرزوی خوبه
فکر میکنم پس از خواندن این ترانه بود که مردم به طور کامل با چهره و نام من آشنا شدند. این قطعه از ترانه و آهنگ تاثیرگذاری بهرهمند بود و شاید به این خاطر است که به دل اغلب مردم نشست
مدیونم
برای رسیدن به جایگاه فعلیام خیلیها برایم زحمت کشیدند. در وهله اول پدر و مادرم بودند و بعد دکتر یداللهی و آقای جعفری. من هیچ وقت لطف این افراد را فراموش نمیکنم و خودم را مدیون آنها میدانم
لذتبخشترین لحظه زندگی
به نظر من برای خواننده هیچچیز لذتبخشتر از آن نیست که مردم از صدا و کارش خوششان بیاید و هیچچیزی نمیتواند جای این احساس را بگیرد که یک روز یک میلیاردر به من بگوید با کارت خیلی گریه کردم اما بعدش هم کلی لذت بردم. این زمانها، میتواند لحظههای خوبی برای انسان و یک خواننده باشد
مردم
اوایل وقتی مرا تو خیابون میدیدند، تعجب میکردند. بهم میگفتند باورمون نمیشد این صدا متعلق به پسر کمسن و سالی مثل تو باشد
ترانه
به نظر من ترانه در موفقیت یک اثر نقش اصلی رو بازی میکند. من خودم روی این قضیه خیلی حساس هستم و حاضر نیستم هر ترانهای رو بخونم. فکر میکنم ترانهای موفقه که بتواند لحظهای شنونده رو به فکر واداره. شخصا عاشق ترانههای دکتر یداللهی هستم. با قلمشان انس گرفتم حتی اگر ترانهای که میخوانم متعلق به ایشان نباشد اما نظرشان را میپرسم
خواهرم
خواهرم یک موسیقیدان تمامعیار است و دیکشنری متحرک موسیقی است. او به لحاظ تئوری موسیقی در رده بالایی است تا به حال کارهای زیادی را تنظیم کرده است مثل آلبوم امید حجت. ولی خب من و اون نمیتونیم با هم به طور مشترک کار کنیم. اصلا آدم با نزدیکانش نمیتونه کار حرفهای انجام بدهد.
مثلا من و خواهرم تا میخواهیم با هم کار کنیم، دعوامون میشه! البته بیشتر تقصیر خودم هست چون در کل آدم بیقراری هستم، نمیتونم بشینم تنها گوش بدهم. ۹۵ درصد داشتههایی رو هم که به دست آوردم، تجربی بوده است. این عادت تو زندگی شخصیام هم هست. مثلا اگه یه نشانی رو بخواهم بگردم، از کسی نمیپرسم. خودم میروم و پیدا میکنم. حتی اگر ساعتها وقتم رو بگیره
موفقیت یک اثر
موسیقی مثل حلقههای زنجیره، اگه حلقهها درست به هم وصل نشود، از هم گسسته میشود. برای اینکه یک آلبوم خوب از کار درآید، تمام مراحل موسیقی از ضبط استودیو گرفته تا ناظر ضبط و نوازنده باید خوب باشند تا اثر به چشم بیاید.
کتایون ریاحی متولد10 دی 1340، تهران بازیگر سینما و تلویزیون است. کتایون ریاحی کارشناس ادبیات و انسان شناسی است. او خواهر علیرضا ریاحی از دیگر بازیگران سینما در ایران است.
زندگینامه کتایون ریاحی
پدر و مادر وی شیرازی -گیلانی تبار هستند. پدر وی اردشیر ریاحی پزشک ارتوپد در بیمارستان چمران شیراز و مادرش گیتی ریاحی و همسرش نیز یکی از سهام داران اصلی شرکت اویل ورد آمریکا است.
دنیای بازیگری:
ریاحی با نویسندگی برای کودکان آغاز و با فیلم «خبرچین» به سینما آمد. اما فیلم در نیمه راه متوقف شد و او برای بازی در فیلم «پاییزان» انتخاب شد. در آن زمان در سینما چندان موفق نبود اما با بازی در مجموعه «پدرسالار» توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعه های «روزهای زندگی» و به ویژه مجموعهٔ تلویزیونی «پس از باران» از او چهره ای شناخته شده ساخت. بازی ریاحی در مجموعه های «پس از باران» و «شب دهم» نیز چشمگیر بود.
او پس از پنج سال دوری از سینما با بازی در «شام آخر» مهم ترین بازی دوران بازیگری خود را به معرض نمایش گذاشت و برای بازی در همین فیلم نامزد جایزهٔ بهترین بازی نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد.
«این زن حرف نمی زند» دیگر فیلمی بود که توانایی های کتایون ریاحی را نشان داد. ریاحی برای بازی در این فیلم هم نامزد جایزهٔ از هفتمین جشن خانه سینما شد.
کناره گیری از بازیگری
آخرین بازی او در سریال یوسف پیامبر در نقش زلیخا بود. کتایون ریاحی در خرداد 1388 طی یاداشتی به سایت سیمافیلم، کناره گیری خود از دنیای بازیگری را اعلام کرد.
وودی آلن (به انگلیسی: Woody Allen) (۱ دسامبر ۱۹۳۵)،کمدین، بازیگر، کارگردان، نویسنده و موسیقیدان آمریکایی است. آلن فعالیت حرفهای خود را به عنوان یک نویسنده کتابهای طنز و سپس یک کمدین روی صحنه آغاز کرد و سپس در دههٔ ۶۰ میلادی فعالیت فیلمسازی خود را آغاز کرد.وی ۱۹ بار نامزد اسکار و چهار بار برنده آن شده است که این جوایز شامل یک اسکار بهترین کارگردانی و سه جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شده است.وودی آلن با نام اصلی Allen Stewart Konigsberg اول دسامبر سال ۱۹۳۵ در بروکلین نیویورک در یک خانوادهٔ یهودی ثروتمند متولد شد. او هشت سال از دوران کودکیاش را در مدرسهٔ یهودیان سپری کرد، پس از آن در دبیرستانی به نام میدوود به تحصیلاتش ادامه داد. در آن زمان موهای قرمز رنگ او باعث شده بود تا در بین دوستان و همکلاسیهایش به «قرمز» معروف شود. آلن با هدف کسب درآمد، به نوشتن قطعات طنز و فروش آنها همت گمارد. این قطعات در ستونهای طنز رومهها به چاپ میرسید.
پس از آن در سال ۱۹۵۳ در دانشگاه سینمایی نیویورک ثبت نام کرد و بلافاصله در دورهای به نام «تولیدات سینمایی» مردود و مجبور به ترک دانشگاه شد. از آن پس به مدت دو سال با دستمزدی معادل هفتهای ۲۰ دلار، به نویسندگی برای کمدینی به نام دیوید آلبر (David Alber) مشغول بود. سپس وارد تلویزیون شد و به نوشتن متون برنامههای تلویزیونی پرداخت. آلن که از نوجوانی نواختن کلارینت را آغاز کرده بود با ورود به برنامههای تلویزیونی، اسم کوچکوودی هرمن نوازنده مشهور کلارینت را بر خود نهاد.
آلن به مدت پنج سال در تلویزیون به فعالیت پرداخت و در نهایت تصمیم گرفت استعدادش را در زمینه بازیگری نیز امتحان کند. اولین حضور او در مقام بازیگر در سال ۱۹۶۰ در کلوپی در منهتن بود. شخصیت کمدی متفاوت و خلاق باعث شد که به سرعت نگاهها به سوی او معطوف شوند. در سال ۱۹۶۳ او به عنوان مهمان در اغلب برنامههای گفتگوی تلویزیونی ظاهر میشد.
از میان آلبومهایش میتوان به(Nightclub Years (۱۹۶۴–۱۹۶۸ و ( ۱۹۶۴–۱۹۶۸) Stand-Up Comic اشاره کرد.
در آلبوم Stand-Up Comic وودی آلن یکی از بهترین کارهایش را ارائه کردهاست. او تجربهٔ پنج سال کار در تلویزیون را با فعالیتهایش در برنامههای طنز به هم آمیخت و در یک محصول گرد آورد. توازن و اعتماد موجود در صدایش به زیبایی با شنونده ارتباط برقرار میکند. این آلبوم چکیده فعالیتهای او بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۹ است. عصبی بودن به عنوان مشخصه دائمی این شخصیت در جای جای سخنانش قابل لمس است.
نخستین فیلمنامه او «تازه چه خبر پوسیکت؟» و نخستین فیلمی که کارگردانی کرد «چه خبر، تایگر لیلی؟» است.
«چه خبر، تایگر لیلی؟» در اصل فیلمی ژاپنی بود که وودی آلن فقط با گفتار خندهآوری آن را دوبله کرد. در واقع نخستین حضور او در جایگاه کارگردان به معنای رایج خود، فیلم «پول را بردار و فرار کن» بود. بعد در فیلم «دوباره بنواز، سام» بازی کرد و در ۱۹۷۷ با تولید و بازی در «آنی هال» دورهٔ تازه و مهمی را در کار خود آغاز کرد
دیوید کیث لینچ (به انگلیسی: David Keith Lynch) (زاده ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در ایالت مونتانا) کارگردان معاصرآمریکایی است.اگر چه فیلمهای لینچ موفقیت بزرگی در گیشه کسب نکردهاند، ولی همیشه محبوب منتقدان و فیلمدوستان بودهاند. در سال ۲۰۰۳ در یک نظرسنجی که از منتقدان فیلم در سراسر دنیا توسط رومه گاردین انجام گرفت، دیوید لینچ به عنوان بزرگترین فیلمساز زندهٔ دنیا برگزیده شد.فیلمهای وی پر است از نمادهای سورئالیستی، سکانسهای رویاگونه و نظایر آن. وی در نقاشی و مجسمهسازی وموسیقی نیز آثاری دارد.لینچ در خانوادهای از طبقه متوسط در میزولا، مونتانا زاده شد، بیشتر دوران کودکی وی در مسافرت در ایالات متحده سپری شد تا زمانی که برای تحصیل نقاشی به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا رفت و در آنجا به ساختن فیلمهای کوتاه روی آورد. وی سپس به لس آنجلس،کالیفرنیا رفت و در آنجا اولین فیلم بلند خود کلهپاککن، اثری سوررئال در ژانر ترسناک را ساخت که به فیلمی کالتبدل گشت.لینچ میگوید که کارهای او از بسیاری جهات بیشتر به فیلمسازان اروپایی شبیه است تا آمریکایی؛ وی باور دارد که بیشتر فیلمهایی که «روح را به هیجان و رقص میآورند» متعلق به کارگردانان اروپایی بودهاند. وی فیلمسازانی مانند استنلی کوبریک، فدریکو فلینی، ورنر هرتسوک و ژاک تاتی را تحسین میکند. او همچنین اظهار کرده که فیلم سانست بلوار بیلی وایلدر و نیز لولیتایکوبریک از فیلمهای مورد علاقه او هستند.جوایزویرایش
نخل طلا، جشنواره کن برای فیلم از ته دل وحشی(۱۹۹۰۰)شیر طلایی، جشنواره فیلم ونیز برای یک عمر فعالیت هنری (۲۰۰۶)چهار بار نامزد کسب اسکار بهترین کارگردان شد، که البته در هیچ کدام برنده نشد
محمدرضا گار (زاده ۱ فروردین ۱۳۵۶ در تهران) هنرپیشه سینما، نوازنده (گیتار، پرکاشن)، خواننده و مدل ایرانی است.
اصلیت او آذری و متولد تهران است او در تیم استان تهران، باشگاه پارس خودرو، شیشه و گاز، باشگاه پاس و باشگاه دیهیم بازیکن والیبال بودهاست. تا آخر دبیرستان فعالیت هنری نداشت. پدرش با گیتار زدن مخالف بود، تنها گاهی با ارگ کار میکرد. تا سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی تحصیل کرد. در سوم دبیرستان در کنکور دانشگاه آزاد در رشته مهندسی مکانیک در واحد تهران جنوب قبول شد و رزرو کرد. در سال آخر به رشته تجربی رفت و به قصد رشته دندانپزشکی کنکور داد ولی قبول نشد و به همان رشته مکانیک رفت. او فارغالتحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی است. گار فعالیت موسیقی خود را از سال ۱۳۷۷ به عنوان گیتاریست با گروه آریان آغاز کرد. او در گروه آریان گیتار، ارگ و پرکاشن نواختهاست.
گار در سال ۱۳۷۹ برای نخستین بار در فیلم سام و نرگس ساخته ایرج قادری بازیگری سینما را تجربه کرد.
گار همچنین در زمینه موسیقی بند دارکوب را با رامین نصریانی و دیگران راهاندازی کرد. سپس بند ریزار مخفف محمدرضا گار را ثبت کرد که فعال است.
استنلی کوبریک (به انگلیسی: Stanley Kubrick) (زاده ۲۶ ژوئیهٔ ۱۹۲۸) کارگردان و تهیهکنندهٔ یهودی تبار آمریکایی بود. بیشتر فیلمهای کوبریک اقتباسات ادبی هستند. فیلمهای کوبریک معمولاً جنجالی و همینطور مورد ستایش منتقدان واقع شدهاند. کوبریک به دقیق بودن و به نمایش درآوردن همه جزئیات دقیق در فیلمهایش معروف بود. به همین علت روش او در فیلمسازی کند و طولانی بوده، تا آنجا که گاهی میان دو فیلم او سالها وقفه میافتاده است. او در طول ۴۸ سال فعالیت در حیطه کارگردانی تنها ۱۳ فیلم بلند ساخت. سبکهای گوناگون فیلمهایش و انزوای او چه در روش فیلمسازی و چه در مورد شخصیت فردی وی، او را مشهور ساخته است. استنلی کوبریک یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما بهشمار میآید. کوبریک جزء معدود کارگردانهایی بود که همواره در انتخاب فیلمنامه ریسک میکرد. او فیلمهای خود را در ژانرهای گوناگونی میساخت.در سال ۱۹۵۱ «الکس سینگر» دوست کوبریک او را تشویق کرد که یک فیلم مستند کوتاه برای شرکت March of Timee بسازد. کوبریک موافقت کرد و با هزینهٔ شخصی فیلم روز نبرد را ساخت. اگرچه پخشکننده در همان سال کارش را تعطیل کرد، اما کوبریک توانست فیلم را به قیمت ۱۰۰ دلار به شرکت «آر. ک. او» (به انگلیسی: RKO) بفروشد. کوبریک کار در مجله لوک را رها کرد و دومین مستند کوتاهش را با نام کشیش پرنده در همان سال و با سرمایهگذاری RKOO ساخت. سومین فیلمش «ملوان» اولین فیلم رنگی او به مدت ۳۰ دقیقه، تبلیغی برای «اتحادیهٔ جهانی ملوانان» بود. این فیلمها همراه با چند فیلم کوتاه دیگر که اکنون باقی نماندهاند، تنها آثار او در گونه سینمای مستند بودند. او همچنین دستیار کارگردان یکی از قسمتهای برنامه تلویزیونی اتوبوس همگانی درباره زندگیآبراهام لینکلن بود.
هراس و هوس در سال ۱۹۵۳ اولین فیلم داستانی کوبریک بود. هراس و هوس، داستان گروهی سرباز بود که در جنگی خیالی پشت خطوط دشمن گیر افتاده بودند. در پایان آنها درمییافتند که تصویر دشمنان در واقع همان تصویر خودشان است (بازیگران دو نقش یکی بودند). کوبریک و همسرش توبا متز تنها عوامل فیلم بودند و داستان را دوست کوبریک «هوارد ساکلر» نوشته بود که بعدها نویسندهٔ موفقی شد. فیلم با برخورد خوبی مواجه شد اما توفیق تجاری نیافت. بعدها وقتی کوبریک کارگردان مهمی شد آن را اثر یک تازهکار که باعث خجالت او است نامید و نگذاشت که در هیچجا به عنوان آثار قبلی او نمایش داده شود. بعدها به شکل غیررسمی به صورت DVD منتشر شد.
زندگی مشترک او با «توبا» دوست دوران مدرسهاش همزمان با ساخت هراس و هوس پایان یافت. او با «روت سوبوتکا» رقصندهٔ اتریشی در سال ۱۹۵۴۴ ازدواج کرد. او باید در فیلم بعدی کوبریک با نام بوسهٔ قاتل (۱۹۵۵۵) هنرنمایی میکرد. بوسهٔ قاتل، همانند هراس و هوس فیلمی کوتاه با زمانی کمتر از یک ساعت بود. و همانند آن با توفیق تجاری و انتقادی کمی مواجه شد. فیلم داستان مشتزن سنگینوزنی است که در پایان دوران حرفهای خود درگیر یک جنایت میشود. این دو فیلم با سرمایه خانوادگی خود کوبریک تهیه شدند.
اولین فیلم حرفهایویرایش
آلکس سینگر، کوبریک را به تهیهکنندهٔ جوانی به نام «جیمز بی. هریس» معرفی کرد و آن دو برای تمام عمر دوست هم باقیماندند. شرکت مشترک آن دو هریس-کوبریک، تهیهکنندهٔ سه فیلم بعدی او بود. آن دو حقوق کتاب شکست کامل (به انگلیسی: Clean Break) نوشتهٔ «لیونل وایت» را خریدند، کوبریک و «جیم تامپسون» آن را به داستانی دربارهٔ سرقت از یک مسابقه که پایان وحشتناکی دارد تبدیل کردند. «استرلینگ هیدن» در این فیلم بازی کرد.
کشتن اولین فیلم کوبریک با بازیگران و دستاندرکاران حرفهای بود. فیلم بهخوبی از روش داستانگویی غیرخطی استفاده کرده بود که در دههٔ ۵۰ نامتداول بود و اگرچه توفیق تجاری نیافت ولی با تحسین منتقدان مواجه شد. تحسین زیاد از فیلم توجه استودیوی «متروگلدین مهیر» را جلب کرد و به او پیشنهاد ساخت دو فیلمنامه که در اختیار آنها بود داده شد. کوبریک داستان «رازهای آشکار» نوشتهٔ نویسندهٔ آلمانی «اشتفان تسوایگ» را انتخاب کرد. اما آنها پیش از ساخت به توافق نرسیدند.
استنلی کوبریک در سال ۱۹۲۸ در منهتن نیویورک به دنیا آمد. او اولین فرزند از خانوادهٔ چهار نفره ژاک کوبریک و همسرش گرترود بود. خواهرش باربارا در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمد. اجداد کوبریک از مهاجران یهودی ساکن اتریش بودند. پدر او، ژاک، پزشک بود و آنها در موقع تولد استنلی در آپارتمانی در خیابان کلینتون ۲۱۶۰ در براندگی میکردند. پدرش در دوازده سالگی شطرنج را به او آموخت که در سراسر زندگیاش به عنوان یک علاقه ماندگار شد. در سیزده سالگی، پدرش به عنوان هدیه تولد یک دوربین گارفلکس به او هدیه داد که توجه استنلی جوان را به عکاسی سوق داد.
آرش لباف به تاریخ ۳ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد. پدرش اصفهانی و مادرش اهل شیراز است ولی اصالت او به آذربایجان برمیگردد.
آرش تا سن ۱۰ سالگی را در ایران به سر برد و بعد از آن به همراه خانواده به اروپا مهاجرت کرد. و بالاخره در اواخر دهه ۸۰ از سوئد و شهر اویسالا سر در آورد و بعد از ۵ سال به شهر مالمو نقل مکان کرد، آرش در حال حاضر هم در شهر مالمو زندگی میکند.
بیوگرافی آرش
به دلیل اشتیاق زیادش به موسیقی، پس از رفتن به کالج، شروع به نوشتن موسیقی کرد. در ابتدا کار خود را در گروهی به همراهی کامرون کارتیو و چند تن دیگر آغاز کرد که در کلوپها و بارها میخواندند اما پس از آنکه آرش در موسیقی پیشرفت بیشتری کرد، سرانجام پس از تلاش فراوان نخستین آلبوم خود را در ۲۲ سپتامبر سال ۲۰۰۴ منتشر کرد. این آلبوم “برو، برو” نام داشت که خیلی هم موفق بود و آرش مستقیما در جدولهای موسیقی تاپ ۱۰ سوئد شماره یک شد و پس از مدتی نیز در تمام اروپا به شهرت رسید و آلبوم او سومین آلبوم پر فروش شناخته شد. هماکنون او به دلیل استقبال خوبی که از آهنگهایش در کشورهای مختلف دنیا شده، از شهرت جهانی برخوردار است.
– وی علت اینکه به زبان پارسی و نه انگلیسی میخواند را عشق به ایران و زبان پارسی عنوان میکند.
– آرش دو برادر دارد و به غواصی ـ بسکتبال ـ اسکیت و جمع آوری و کلکسیون کردن کلاه ! علاقه دارد.
بیوگرافی آزاده زارعی
تاریخ تولد:۱۰ خرداد سال ۱۳۶۸
تحصیلات: کارگردانی
آزاده زارعی بازیگر جوان و خوشروی سینمای ایران که در فیلمهای آمین خواهم گفت ، اکباتان و برف روی شیروانی داغ حضور داشته است (در دو فیلم آخر به عنوان منشی صحنه) آزاده زارعی در نقش اصغر فرشته حضوری متفاوت و به یاد ماندنی داشت.شناخته ترین بازیگر فیلم فرزاد حسنی است که در نقشی متفاوت جلوی دوربین رفته. محمود نظرعلیان، علیرضا مهران، آزاده زارعی، ساناز اسدی، حمید حبیبیفر، محمد فصیحی، حسن سد و میسا مولوی دیگر بازیگران این فیلم هستند. «آمین خواهیم گفت» به تهیهکنندگی مشترک سامان سالور و سید امیرسیدزاده روایتگر قصهای عاشقانه در بستری انسانی است.در سریال آوای باران نیز نقش اصلی این سریال را آزاده زارعی بازی می کند که پیش از این در فیلم «آمین خواهیم گفت» به کارگردانی سامان سالور بازی کرده است. از دیگر بازیگران نقش های اصلی این سریال می توان به ثریا قاسمی، حمیدرضا پگاه، سام درخشان، الهام چرخنده، مهران ، سپیده خداوردی و امیر دژاکام اشاره کرد.
سلنا مری گومز (زاده ۲۲ ژوئیه ۱۹۹۲) بازیگر و خواننده اهل آمریکا است.سلنا گومز در گرند پریری تگزاس به دنیا آمد. مادر گومز، آماندا داون "مندی" تیفی (به انگلیسی: Amanda Dawn "Mandy" Teefey) (که دارای سابقهٔ بازیگری نیز بوده) وی را در سن ۱۶ سالگی به دنیا آورد.
مادر سلنا که فرزندخواندهٔ خانوادهای بود، اصلیتی ایتالیایی و پدر او اصلیتی مکزیکی دارد. وقتی که سلنا ۵ ساله بود، مادر و پدرش از هم جدا شدند و او در کنار مادرش بزرگ شد. در سال ۲۰۰۶، مندی (مادر سلنا) برای دومین بار با شخصی به نام برایان تیفی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج تولد خواهر ناتنی سلنا، گرسی الیوت در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۳ بود.
سلنا گومز عضو اصلی گروه سلنا گومز و صحنه است و تا به امروز همراه با گروهش سه آلبوم استودیویی با نامهای ببوس و بگو، سالی بی باران و وقتی خورشید غروب میکند را منتشر کرده است. سلنا گومز در ژانویهٔ سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که از گروه خود (برای مدتی) جدا خواهد شد و میخواهد بر بازیگریاش تمرکز داشته باشد. او موسیقی متن فیلمهای جادوگران در محلهٔ لرزان، تینکر بل، داستان سیندرلای دیگر و بلرزانش را خوانده است.
سلنا گومز در سال ۲۰۰۸ سفیر سازمان یونیسف شد. او در تاریخ هفتم آوریل سال ۲۰۱۳ ترانهای با نام بیا و آن را بگیر، جدا از گروه موسیقی "سلنا گومز و صحنه" خوانده است. این اولین بار بود که آهنگی از او جزو ۱۰ آهنگ برتر ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد قرار داشت و توسط انجمن صنعت ضبط موسیقی ایالات متحده آمریکا گواهینامهٔ طلا گرفت. دومین تک آهنگ او با نام کاهش سرعت در ماه ژوئن سال ۲۰۱۳ منتشر شد. همچنین آلبوم خود با نام رقص ستارهها را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد.